خیابان بغداد استانبول❤️
خیابان بغداد استانبول خیابانی برای از ما بهتران. با پین تاتی همراه شوید!
خیابان بغداد استانبول
اگر حوصله خوندن متن را ندارید به فایل صوتی جذابی که تهیه کردیم گوش بدید 🎧
خاطره یک شب زیبا در خیابان بغداد استانبول
شب کریسمس در خیابان بغداد استانبول بودیم. قبلتر از اتوبوس دریایی، از بخش اروپایی به بخش آسیایی آمده بودیم و در اسکلهی کادیکوی پیاده شده بودیم؛ یک دعوا را از نزدیک تماشا کرده بودیم و بعد توی استارباکس محلهی کادیکوی قهوه خورده بودیم. یک شکلات سکهای طلایی بزرگ، سهم من از قشنگی شب کریسمس بود. پیاده به سمت خیابان بغداد راه افتادیم هرچند که میگفتند رفتن این راه با دلموش هم تجربهی جالبیست و از کنار دریا ومسیرهای قشنگ میگذرد اما ما سعی کرده بودیم پیاده برویم و دکمههای پالتویمان را محکمتر ببندیم.
استادیوم فنرباغچه در خیابان بغداد استانبول
اولین اتفاق جالب و نام آشنای خیابان بغداد، استادیوم فنرباغچه بود و مسیری خلوت که خالی از رستوران و کافه و حتا عابرهای پیاده بود. اما ما ناامید نشدیم و ادامه دادیم آنقدر که رستورانها و کافهها از دور پیدا شدند. کافههایی که صندلیها و و مبلهای شیک داشتند و بالکنهایشان را با ریسههای نور تزیین کرده بودند و از بعضیهاشان صدای لطیف آهنگهای کریسمس میآمد. صدای جرج مایکل برایمان میخواند: « در کریسمس گذشته قلبم را به تو دادم.»
خیابانی به طول ۱۴ کیلومتر
شب کریسمس کنار دریای مرمره قدم زدیم. دریای مرمره در سرتاسر خیابان ۱۴ کیلومتری بغداد استانبول کشیده شده بود و باد شب کریسمس، اشک چشمانمان را در میآورد. اما ما از آن همه چراغ و نور و آهنگ و مردم شاد نمیتوانستیم بگذریم. از پاپانوئلها با لباسهای قرمز در حال رقص، دستفروشهایی که آواز میخواندند و خانمها و آقایان قدبلندی که با پالتوهای شتری و مشکی شبیه ایتالیاییها بودند و از خیابان میگذشتند یا در کافههای لوکس سیگار دود میکردند.
دیدن درختهای چنار خیابان بغداد در شب کریسمس را دوست داشتم. توی تابستان تصورشان کردم که سبز و درخشانند و من دارم با پیراهن سفید با لکههای توت فرنگی از زیرشان میگذرم. درختها خیابان را قشنگ کرده بودند؛ به هم فشرده وپیوسته! معلوم بود خیلی از پولدارهای استانبول، خیابان بغداد را به تکسیم همیشه شلوغ ترجیح میدهند. برای همین مازراتی و پورشه و آئودی در این خیابان اتفاقی عادی بود و مردمی که ظاهرشان لوکستر از افراد معمولی استانبول بود، زیاد توی خیابان دیده می شدند.
خیابان بغداد استانبول ؛ جایی برای خودنمایی برندها
ما شب کریسمس را در کریستالهای سواروسکی خیابان بغداد دیدیم. میکیموسها و دانلداکهای سوراروسکی، کیتی و قلب توی دستش، خرسی با یک گل زرد کریستالی و فروشندههایی با لباس فرم یکسان و خلی شیک. ما عطرهای مون بلان را در خیابان بغداد بو کردیم. از پشت ویترین به چراغهای درخت کریسمس تزیین شده نگاه کردیم و به فروشندههایی که با دستکشهای ابریشمی خودکار و کیف پولها را جابهجا میکردند.
جلوتر یک جشن کوچک بود و رونمایی از یک مدل جدید پژو! همانطور که شنیده بودیم خیلی از رویدادها و رونماییها توی این خیابان برگزار میشد و این بار هم یک مدل جدید که برایش جشن گرفته بودند، مردم با صدای بلند میخندیدند، پژو که شبیه ماشینهای فضایی بود روی یک صفحهی گردان میچرخید و خیلیها زیرزیرکی با صدای بلند موزیک در شب کریسمس میرقصیدند. لوییویتون فروشگاه جذاب بعدی بود. درخت کریسمس منحصربه فردی داشت که با کریستال و گویهای طلایی تزیین کرده بود و پشت پنجرههای بلندش، عکسهای بزرگی از مدلهای مشهور با موی کوتاه بلوند بود.
شاهزادهای در رستوران
شب کریسمس ما یک رستوران لوکس و فانتزی را پیدا کردیم. کتمان را جلوی در گرفتند و خانمهایی با کت و شلوار و شومیز سفید، بهمان کریسمس را تبریک گفتند! انگار که ما شاهزاده باشیم توی شلوغی برایمان میز خالی پیدا کردند و شمعهای روی میزمان به چشم برهم زدنی روشن شد. ما نشستیم و یک خوانندهی خانم و یک خوانندهی آقا شروع به خواندن کردند، آنقدر خوب که دیگر دلمان نمیخواست به خیابان برگردیم.
دستشوییهای رستوران با روشویی و شیرآب طرح قرون وسطایی و تزییات شاهانهی در و تابلوهای نقاشی به دیوار اویزان، خودش یک موزهی هنری بود. شام خیلی خوبمان را خوردیم. موزیکمان را گوش دادیم و توی نور شمعها عکس انداختیم. رستورانی که شب کریسمس اندازهی صدوبیست دلار برایمان هزینه داشت و بابت گرفتن کتمان، ۲۰ لیر ما را شارژ کرده بودند اما به قشنگی رستوران و خوب بودن غذاها و خوشبو بودن نوشیدنیها و شیک بودن محیط حتما میارزید.
عطرهایی با رایحه بهشتی
خیابان بغداد در شب کریسمس پر از صدای خنده و درختهای تزیین شده و بوی عطر بود. رد میشدیم و بوی عطرهای تامفورد، سیلورمانتین و چرم مقدس توی هوا بود. دخترهای زیبا و مردهای جذاب با لباسهای شیک پشت شیشهها در میزهای رزرو شده مینشستند و ریسههای نور در طول خیابان کشیده شده بود. خانههای باشکوه ویلایی با بالکنهای بزرگ رو به دریا از تجربههای پر از حس خوب خیابان بغداد بود. از هر طرف خیابان بغداد و یا توی کوچههای تمیز یکی از این کاخهای سفید، سبز پستهای یا صورتی کم رنگ پیدا بود. خانههایی با بالکنهای غرق گل و بسیار بزرگ و تمیز. شاید شبیه خانههای کاخ مانندی که توی فیلمها دیده بودیم… بازیگرهای معروف، خانوادهای با بادیگارد شخصی و عربهایی با خانوادهی پرجمعیت مهمانهای آن شب خیابان بغداد بودند
از خیابان بغداد تا میدان تکسیم
با اولین سوز غیرقابل تحمل خیابان بغداد ما تاکسی گرفتیم که به تکسیم برگردیم. با اینکه هنوز کلی از خیابان قشنگ مانده بود و شب زنده و سرحال بود. با اینکه دلمان میخواست بیشتر از خندههای دو نفریمان توی خیابان عکس بیندازیم با تاکسی خیابان بغداد را ترک کردیم. با نود لیر به تکسیم برگشتیم. جایی که با وجود همهی سرزندگی و شادابی، رستورانهای لوکس خیابان بغداد، ساحل زیبا و کافههای روبه دریای آن را کم داشت.
Suzan
مرداد 11, 1399 at 1:28 ب.ظممنون ما هم همراه شمارکیف کردیم